من ونوه ام کیمیا
خاطرات
سه شنبه 30 مهر 1392برچسب:, :: 11:0 :: نويسنده : علی اصغر حیدری روز عید قربان من ونگین شیرازپیش کیمیا بودیم.تلویزیون داشت کارتون نمرود رانشان میداد که دستور داده بود پسرها را بکشند تا ابراهیم بدنیا نیاید. یا اگر بدنیا امد کشته شود.ومامورنمرود با خشونت کودکان پسر را میکشد.کیمیای من که 20 ماه از دوران عمر خود را گذرانده بلند شد وبا ناراحتی روی صفحه تلویزیون با دست میکوبید به صورت مامورو میگفت بد بد بد.......دخترم نگین جان که در این سفر سه روزه به همراه من بود بسیار همسفر خوبی بود .و با رفتار مناسب وسنجیده کارهای انجام میداد که اصلا به ما بد نگذشت. امید وارم روزگار همیشه بکام باشد برای همه انسانها.
آخرین مطالب پيوندها نويسندگان |
||
![]() |